باید برم دانشگاه، و این روند بعد از سه سال دیگه داره فرسایشی میشه، البته قبلش هم نمی‌رفتم، ولی خب. و خبر بدتر اینه که این رویه واحد های زیاد سه سال دیگه هم ادامه داره، ولی به خودم قول دادم که میشه، یعنی راهی نداره که نشه، باید انتقام رو از دانشگاهی که من رو افسرده کرد و میکنه بگیرم. از زمان های منقطعی که دانشگاه برام ایجاد میکنه متنفرم، اما خب باید به اینها هم غلبه کنم، شاید تو ساعت های خرده ریز هم بشه رشد کرد، حتما، میشه، اگه نشه فلسفه‌ی رشدکردن زیر سوال میره. 

پول، پول، پول درآوردن از این هم سخت تره، من برای زندگی مستقلم با محبوب x  نیاز به مقداری پول دارم، خب منم باید جنمم رو پیش محبوب نشون بدم، فکر نکنه همش بادم، ولی خب پول درآوردن خیلی سخته، شاید خیلی سخت تر از خیلی، اما خب احساس میکنم جنمشو دارم، به اندازه معیشت کفایتمه، و فکر می‌کنم میشه. 

اینجا تمام آرگومان های مختصات زندگی گنگ است.

خب ,هم ,های ,پول ,رو ,میشه، ,سه سال ,سال دیگه ,اما خب ,پول درآوردن ,ولی خب

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

حرف های یک «به اصطلاح» نویسنده! آبی aryatehran شهر و منطقه و محیط فروشگاه مریم تور های هندوستان خندوانه برنامه نویس و طراح وب خدمات آنلاین مژگان نوشت